قبل از ورود به مسئله مناظره به جا است طرفین مناظره معرفی اجمالی شوند:
امیرالمومنین در خطبه اول نهج البلاغه میفرماید: انسان عاجز است از شناخت ذات خدا در آنجایی که میفرماید سپاس خداوندی را که حساب گران از شمارش نعمت های او ناتوان و تلاش گران به او نخواهند رسید پروردگاری که برای صفات او حد و مرزی وجود ندارد و تعریف کامل نمی توان یافت و برای خدا وقت معین و سرآمدی مشخص نمی توان تعیین کرد مخلوقات را با قدرت خود آفرید و با رحمت خود بادها را به حرکت در آورد و به وسیله کوه ها اضطراب و لرزش زمین را به آرامش تبدیل کرد.
راهی که می شود به صفت خداوند آگاهی پیدا کرد دعای جوشن کبیر می باشد که خوانندگان را به خواندن آن دعای شریف رهنمود می کنم و اما شیطان از جنس جن است و از آتش خلق شده است قبل از این که از بهشت رانده شود خدا را بسیار عبادت میکرد به همین دلیل عزازییل نام گرفت البته از امام رضا روایتی است که فرمود نام اصلی او حارث بوده و بعد از رانده شدن از رحمت الهی به ابلیس یعنی (دور) نامیده شد.
شیطان شش هزار سال عبادت کرد و از مقربین گردید.
آنچه منجر به مناظره بین خدا و شیطان گردید جریان خلقت آدم بود که خداوند بزرگ خاکی از قسمت های گوناگون زمین از قسمت های سخت و نرم شور و شیرین گرد آورد آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد و با افزودن رطوبت چسبناک گردید که از آن اندامی شایسته و عضوهایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید آنرا خشکانید تا محکم گردد.
آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا بصورت انسانی زنده در آمد دارای اندیشه که وی را به تلاش اندازد و دارای افکاری که در دیگر موجودات تصرف نماید ،به انسان اعضاء و جوارحی بخشید که در خدمت او باشند و ابزاری عطا فرمود که آنها را در زندگی به کار گیرد قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد و حواس چشایی و بویایی و وسیله تشخیص رنگ ها و اجناس مختلف را در اختیار او قرار داد انسان را مخلوقی از رنگ های گوناگون و چیزهای همانند و سازگار و نیروهای متضاد و مزاج های گوناگون گرمی و سردی تری و خشکی قرار داد.
موجودى عجیب و بىسابقه که قوس صعودى و نزولیش هر دو بى انتها بود آفرینش یافت، و موجودى با استعداد فوق العاده که مى توانست شایسته مقام «خلیفة اللهى» باشد، قدم به عرصه هستى گذاشت «در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردندجز ابلیس که تکبّر کرد و از کافران بود.
مناظره خدا و شیطان
خدا: اى ابلیس! چه چیز مانع تو از سجده کردن بر مخلوقى شد که با قدرت خود آفریدم. آیا تکبر کردى یا از برترینها بودى برتر از این که فرمان سجود به تو داده شود؟
شیطان: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفریدهاى و او را ازگل.
خدا: از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو که تو رانده درگاه منى اینجا جاى پاکان و مقربان است، نه جاى آلودگان و سرکشان و تاریک دلان و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود و همیشه مطرود از رحمت من خواهى بود.
شیطان: پروردگارا! مرا تا روزى که انسانها برانگیخته مى شوند مهلت ده مهلتى که از فرزندان آدم انتقام گیرم، و همه را به گمراهى بکشانم.
خدا: تو از مهلت داده شدگانى ولى نه تا روز رستاخیز و مبعوث شدن خلایق بلکه تا روز و زمان معینى.
شیطان: به عزّتت سوگند که همه آنان را گمراه خواهم کرد مگر بندگان مخلص تو از میان آنها، آن گاه از پیش و از پس و از چپ و راست بر آنها مى تازم. و بیشترینشان را شکرگزار نخواهى یافت.
خدا: به حق سوگند، و حق مىگویم که جهنم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پیروی کنند پر خواهم کرد.
شرح مختصراین مناظره
آرى! بدترین بلاى جان انسان نیز همین کبر و غرور است که او را از درک حقایق محروم مى سازد، و به تمرد و سرکشى وامىدارد، و از صف مؤمنان که صف بندگان مطیع خداست بیرون مى افکند، و در صف کافران که صف یاغیان و طاغیان است قرار مى دهد.
مهم این است که انسان هنگامى که از اعمال زشت خود نتیجه شومى مى گیرد بیدار شود، و به فکر جبران بیفتد، اما چیزى خطرناکتر از آن نیست که همچنان بر مرکب غرور و لجاج سوار گردد، و به مسیر خود به سوى پرتگاه ادامه دهد و این همان سرنوشت شومى بود که دامن «ابلیس» را گرفت اینجا بود که «حسد» تبدیل به «کینه» شد، کینهاى سخت و ریشه دار.
در حقیقت ابلیس مى خواست تا آخرین فرصت ممکن به اغواى فرزندان آدم بپردازد، چرا که روز رستاخیز پایان دوران تکلیف است، و دیگر وسوسه و اغوا مفهومى ندارد، علاوه بر این با این درخواست مرگ را از خود دور کند، و تا قیامت زنده بماند، هر چند همه جهانیان از دنیا بروند.
در اینجا مشیّت الهى اقتضا نمود که این خواسته ابلیس برآورده شود، اما نه بطور مطلق، که به صورت مشروط،
اینجا بود که ابلیس مکنون خاطر خود را آشکار ساخت، و هدف نهائیش را از تقاضاى عمر جاویدان نشان داد، و سوگند به «عزت» نشان مىدهد که او نهایت پافشارى را در تصمیم خویش داشته و دارد، و تا آخرین نفس بر سر گفتار خود ایستاده است.
ولى متوجه این واقعیت بود که گروهى از بندگان خاص خدا به هیچ قیمتى در منطقه نفوذ و حوزه وسوسه او قرار نمىگیرند، لذا ناچار آنها را استثنا کرد.
همانهایکه در راه معرفت و بندگى تو از روى اخلاص و صدق و صفا گام بر مى دارند، تو نیز آنها را پذیرا شدهاى، خالصشان کردهاى، و در حوزه حفاظت خود قرار دادهاى.
سؤال: چرا خداوند درخواست شیطان را در باره ادامه حیاتش پذیرفت، و چرا فورا نابودش نکرد؟! پاسخ این است که عالم دنیا میدان آزمایش و امتحان است- آزمایشى که وسیله پرورش و تکامل انسانهاست- و مىدانیم آزمایش جز در برابر دشمنان سرسخت و طوفانها و بحرانها امکان پذیر نیست.
البته اگر شیطان هم نبود هواى نفس و وسوسههاى نفسانى انسان را در بوته آزمایش قرار مى داد، اما با وجود شیطان این تنور آزمایش داغتر شد، چرا که شیطان عاملى است از برون و هواى نفس عاملى است از درون.
پیامد های این مناظره
1- انسان تنها موجودى است که خداوند قبل از خلقت، آفریدن او را به فرشتگان اعلام کرد.
2- منشأ وجودى انسان، آب و خاک است ، و روح پس از جسم آفریده شده است.
3- فرشتگان به خاطر نفخهى الهى، به آدم سجده کردند ولى برخى انسانها حتّى به خاطر ذات حقّ براى خدا سجده نمى کنند.
4- تکبّر، مانع تعبّد و تسلیم است.
5- عبادت دسته جمعى با شکوهتر است. همهى فرشتگان سجده کردند، آن هم دسته جمعى. در میان خوبان بودن مهم نیست، از خوبان بودن مهم است.
درپایان فقط بندگان مخلص خدا هستند که شیطان تسلطی برآنها ندارد التماس دعا.